چون مو شدن. سخت نزار و لاغر گردیدن. چون موی لاغر و باریک گشتن. (از یادداشت مؤلف) : بر هر سر موی من غمت راست مصاف مویی شده ام به وصف تو موی شکاف. خاقانی
چون مو شدن. سخت نزار و لاغر گردیدن. چون موی لاغر و باریک گشتن. (از یادداشت مؤلف) : بر هر سر موی من غمت راست مصاف مویی شده ام به وصف تو موی شکاف. خاقانی
کنایه از سر به زانو نهادن و به مراقبه رفتن باشد. (از برهان قاطع) (از آنندراج) ، کنایه از دوتا شدن قامت. خمیده شدن. دوتا شدن: بر در مقصورۀ روحانیم گوی شده قامت چوگانیم. نظامی
کنایه از سر به زانو نهادن و به مراقبه رفتن باشد. (از برهان قاطع) (از آنندراج) ، کنایه از دوتا شدن قامت. خمیده شدن. دوتا شدن: بر در مقصورۀ روحانیم گوی شده قامت چوگانیم. نظامی
پس افتادن اسپ، بز آوردن، بد آوردن، کژ رفتن تیر عقب افتادن اسب در مسابقه، باختن در بازی، بخطا رفتن تیر: شوخ کماندار من شهره آفاق شد از قدر اندازیش تیر قضا قاق شد، (محمد سعیداشرف بها)
پس افتادن اسپ، بز آوردن، بد آوردن، کژ رفتن تیر عقب افتادن اسب در مسابقه، باختن در بازی، بخطا رفتن تیر: شوخ کماندار من شهره آفاق شد از قدر اندازیش تیر قضا قاق شد، (محمد سعیداشرف بها)
مردن ویتاردن مردن درگذشتن، از بین رفتن از دست رفتن فائت شدن: ما اجر از عبادت نا کرده می بریم هر طاعتی که فوت شود بیریاتر است. (کلیم) بسرعت و باسانی حفظ شدن، تبدیل به بخار شدن: فوت شد رفت هوا
مردن ویتاردن مردن درگذشتن، از بین رفتن از دست رفتن فائت شدن: ما اجر از عبادت نا کرده می بریم هر طاعتی که فوت شود بیریاتر است. (کلیم) بسرعت و باسانی حفظ شدن، تبدیل به بخار شدن: فوت شد رفت هوا
نادرست نویس غات شدن زبانزد وینرد شیر یا قات شدن مهره. پیوستن یکی از دو مهره خانه یک بمهره یا مهره های خانه دوازدهم با شش و بش متصل شده مهره ببالاترین مهره ها
نادرست نویس غات شدن زبانزد وینرد شیر یا قات شدن مهره. پیوستن یکی از دو مهره خانه یک بمهره یا مهره های خانه دوازدهم با شش و بش متصل شده مهره ببالاترین مهره ها